حیاء

حیاء

اشاره

حیا

علمای اخلاق حیا را دو گونه دانسته اند:

1-نفسانی و ایمانی: نفسانی حیایی است که در سرشت و نهاد انسان نهاده شده است مثل شرمساری از عریان شدن و خجلت از آمیزش میان مردم.

2-حیاء ایمانی

حیا در قرآن:

حیاء مذموم:

اشاره

نویسنده : علی محمودی

حیا

حیا در لغت به معنی خودداری نفس است از زشتی ها(1) و به معنی شرمساری و خجلت می باشد و از جمله موضوعات اخلاقی است که در قرآن از آن یاد شده است،(2) به تعبیر دیگر تأثر نفس است از امری که قباحت آن امر بر انسان ظاهر شود و باعث انزجار او، از آن عمل گردد.(3)

در اصطلاح علم اخلاق، یکی از انواع دوازده گانه جنس عفت به شمار می آید، چون انسان بنگرد که انجام دادن کردارهای زشت و پرداختن به کارهای ناروا موجب نکوهش او می گردد به ترک آن کردارها همت می کند.(4)

حیا مانع از آن می شود که انسان هر چیزی را که از قلبش می گذرد بر زبان آورد، حیا برای هر انسانی نیکو است اما در بانوان نیکوتر و زیبنده تر می باشد، لذا در روایات، حیا به ده قسمت تقسیم شده است که نُه قسمت آن، از آن زنان و یک قسمت از آن مردان شمرده شده است.(5)

کسانی که پردۀ حیا را دریده و در ملأ عام مرتکب گناه می شوند از نظر اسلام آبرو و احترام و شخصیتی ندارند و لذا غیبت چنین افرادی جایز شمرده شده است.(6)

امام صادق (ع) می فرماید:

"اَلْحَیاءُ نورٌ جوَهُرهُ صَدْرُ الاْیمانِ و تفسیرهُ التَّثَبُّتُ غَیْرَ کُلَّ شَیءٍ یُنکِرُهُ الَتّوْحیُد والْمَعْرِفَهُ "(7)

"شرم نوری است که گوهر آن سینۀ ایمان است، معنای شرم این است که در برابر هر آنچه با توحید و معرفت ناسازگار است خویشتن داری کنی."

علمای اخلاق حیا را دو گونه دانسته اند:

1-نفسانی و ایمانی: نفسانی حیایی است که در سرشت و نهاد انسان نهاده شده است مثل شرمساری از عریان شدن و خجلت از آمیزش میان مردم.

2-حیاء ایمانی

خصلتی است که مؤمن را به سبب ترس از خدا از انجام دادن کردارهای گناه آلود باز دارد، بنابراین پرهیز از محرمات معلول حیاء ایمانی است.(8)

حیا در قرآن:

زمانی که موسی (ع) از چنگال ظلم فرعون رها یافته و از راه دور خسته و گرسنه به کنار چاه مدین رسیده بود دختران شعیب را دید که برای سیراب کردن گوسفندان به آنجا آمده اند، حضرت موسی (ع) با دلوآب گوسفندان آنها را سیراب کرد،(8) به دنبال آن قرآن می فرماید:

" فَجَاءتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیَاء قَالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ..."(9) "ناگهان یکی از آن دو زن، به سراغ او آمد در حالی که با نهایت حیا گام بر می داشت گفت: پدرم از تو دعوت می کند..."

پیدا بود که از سخن گفتن با یک جوان بیگانه شرم دارد وقتی به سراغ موسی آمد تنها این جمله را گفت: پدرم از تو دعوت می کند تا پاداش و مزد آبی را که برای گوسفندان ما، از چاه بیرون کشیدی به تو دهد.(10)

مراد از اینکه راه رفتن او بر استحیا بوده، این است که عفت و نجابت از طرز راه رفتنش پیدا بود.(11) (در این داستان حیا را می توان به حیای گفتار و حیای رفتار تقسیم کرد و دختران شعیب یکی از بهترین الگویهای قرآنی برای زنان مسلمان در برخورد با نامحرمان باشند.)

" إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَهً فَمَا فَوْقَهَا..."(12) "خداوند از این که به (موجودات ظاهراً کوچکی مانند) پشه و حتی کمتر از آن، مثال بزند شرم نمی کند..."

مثال باید موافق مقصود باشد و مثال وسیله ای است برای تجسم حقیقت، گاه در مقام تحقیر و بیان ضعف مدعیان است، بلاغتِ سخن ایجاب می کند که برای نشان دادن ضعف آنها موجود ضعیفی را برای مثال زدن انتخاب کند.(13)

"إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکُمْ وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ..."(14) "... این عمل، پیامبر را ناراحت می نماید: ولی از شما شرم می کند (و چیزی نمی گوید) اما خداوند از (بیان) حق، شرم ندارد..."

هنگامی که پیامبر(ص) با "زینب بنت جحش" ازدواج کرد ولیمۀ نسبتاً مفصلی داد، مردم دسته دسته می آمدند و غذا می خوردند و از اطاق خارج می شدند، بعد از پایان مهمانی سه نفر همچنان در اطاق پیامبر (ص) ماندند و مشغول گفتگو شدند و سخنان آنها به طول انجامید، آیۀ فوق نازل شد و دستورات لازم را در برخورد با این مسائل به آنها تفهیم کرد، برای نزول این آیه روایات دیگری نیز وجود دارد.(15) (که ناظر به قسمتهای دیگر این آیه است) البته پیامبر خدا (ص) نیز از بیان حق در مواردی که جنبۀ شخصی و خصوصی نداشت هیچ ابا نمی کرد اما در این مورد شخصی اصول اخلاقی ایجاب می کرد که پیامبر (ص) به دفاع از خود نپردازد.(16)

حیاء مذموم:

گاهی انسان بسیار خجالت می کشد در حدی که حتی حاضر نمی شود مسائل شرعی خود را بپرسد، مشکلات علمی اش را مطرح سازد یا عبادتی را ترک می کند یا از گفتن حقی شرم می کند، قطعاً این گونه حیا مورد تأئید شرع و اخلاق نیست.(17)

حضرت صادق (ع) می فرماید: "مَنْ رَقَّ وَجْهُهُ رَقَّ عِلْمُهُ " "هر کس کم رو باشد، کم دانش شود."

منبع: www.pajoohe.com

پاورقی

  1. راغب اصفهانی؛ مفردات، ترجمه غلامرضا خسروی، تهران، مرتضوی، 1375، دوم، ج1، ص 573.
  2. خرمشاهی، بهاءالدین؛ دانش نامۀ قرآن، قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، 1371، اول، ج 1، ص 969.
  3. مجلسی، محمد باقر؛ عین الحیاه، تحقیق مهدی رجایی، قم، بی تا، 1376، اول، ج 2، ص 101.
  4. صدر حاج سید جوادی، احمد و بهاءالدین فرشاهی و کامران خانی؛ دایره المعارف تشیع، تهران، شهید سعید محبی، 1376، اول، ج 6، ص 583.
  5. محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ترجمه حمید رضا شیخی، قم، دار الحدیث، 1377، ج 3، ص 1360.
  6. همان.
  7. همان، ص 1352.
  8. شریعتمداری، جعفر؛ شرح و تفسیر لغات بر اساس تفسیر نمونه، مشهد، بنیاد نشر آستان قدس رضوی، 1372، اول، ج 1، ص 644.
  9. قصص/25، (ترجمه آیات از آیهالله مکارم شیرازی می باشد).
  10. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371، نهم ج 16، ص 58.
  11. طباطبائی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، تهران، کانون انتشارات محمدی 1363، سوم، ج 31، ص 41.
  12. بقره/26.
  13. تفسیر نمونه، پیشین، ج 1، ص 146.
  14. احزاب/53.
  15. طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البیان، ترجمه علی کرمی، تهران، فراهانی، 1380، اول، ج 11، ص 547-543.
  16. تفسیر نمونه، پیشین، ج 17، ص 400.
  17. سلطانی، غلامرضا؛ تکامل در پرتو اخلاق، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1372، چهاردهم، ج 2، ص 22.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

میزان حسنات

میزان حسنات

گل سر سبد انبیاء

گل سر سبد انبیاء

هر گلستانی، چه مادی و چه معنوی گلی دارد که از قدیم از آن گل به گل سرسبد تعبیر می کردند؛ کنایه از اینکه این گل ویژه است،در گلستان معنوی هم همینطور است، امام صادق(ع) بیان فرموده 124 هزار، "فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ"؛ روی مصلحت و ظرفیت رسولان، می فرماید: عده ای از آنها بر دیگران که سایر انبیاء هستند، برتری دارند، یعنی در این گلستان نبوت پنج تا گل سرسبد
سخنان خاتم الاوصیاء درجمعه آخر شعبان

سخنان خاتم الاوصیاء درجمعه آخر شعبان

دعیتم الی ضیافت الله؛ آن سفره ای که برای مسیح و حواریون آمد ضیافت الله بود" مائده یعنی سفره، صاحب مائده میزبان، حواریون مهمان سر سفره، سفره کامل نتیجه اش هم چون مومن بودند، شادی برای نسلشان و آینده شان و قیامتشان، چون وقتی آدم نعمت را می خورد، خدا را بندگی می کند
نشانه های شجره طیبه (پاک) و شجره خبیثه (ناپاک)

نشانه های شجره طیبه (پاک) و شجره خبیثه (ناپاک)

شجره طیبه ریشه ثابت و مستقری دارد و چون در حوزه ربوبیت پروردگار عالم روئیده می شود، تجلی و ظهور می کند، این ریشه از بین رفتنی نیست چون اتصال به ربوبیت دارد، ریشه شجره خبیثه داخل زمین نیست، در بیابان ها و کویرها بروید، آن را می بینید، ثبات و قراری ندارد، کافی است در کویر و بیابان بادی بوزد که مقداری سنگینی داشته باشد، این شجره با این درخت پوک، پوسیده و خبیث را با خود می برد یعنی شجره، خبیثه باشد، هیچ ربطی به ربوبیت پروردگار ندارد، ریشه ثابتی ندارد، میوه ندارد،
قلعه استوار برای پناه بردن

قلعه استوار برای پناه بردن

در سوره های قرآن از حمد تا الناس یعنی میان اولین و آخرین سوره، کلمه "رب" بسیار آمده، در تفسیر این کلمه، انسان می فهمد که چرا پروردگار در گفتن این "رب" در قرآن این همه اصرار دارد و جالب این است که وقتی در این آیات قرآن به دشمنان سرسخت خود می رسد و می خواهد خود را مطرح کند، می فرماید: «ربهم؛ پروردگارشان»، یعنی من در ربوبیتم اصلا از آنها جدا نیستم که این هم سرّی دارد؛

پر بازدیدترین ها

سخنرانی استاد انصاریان: اهداف بعثت پیامبر اکرم (ص)

سخنرانی استاد انصاریان: اهداف بعثت پیامبر اکرم (ص)

سخنرانی استاد انصاریان با عنوان اهداف بعثت پیامبر اکرم صلی الله... در رابطه با موضوع دهه صفر در این قسمت قرار دارد.
حضور قلب در نماز

حضور قلب در نماز

No image

سخنرانی استاد رفیعی با عنوان ویژگیهای دوران جوانی و جوانان

سخنرانی استاد رفیعی با عنوان ویژگیهای دوران جوانی و جوانان در رابطه با موضوع اخلاق در این قسمت قرار دارد.
آموزه‌هاي قرآني خطبه فدكيه 4(ويژگي هاي پيامبر و اميرالمؤمنين عليهم السلام)

آموزه‌هاي قرآني خطبه فدكيه 4(ويژگي هاي پيامبر و اميرالمؤمنين عليهم السلام)

علی جان سفارش هایی دارم، نخست اینکه مرا شب غسل بده، شب کفنم کن و شب بدنم را به خاک بسپار؟! مگذار آن دو نفر بر بدنم نماز بخوانند و در تشییع جنازه ام حاضر گردند. علی جان! وقتی بدنم را به خاک سپردی، زود از کنار قبرم نرو؛ «اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی» بالای سرم بنشین، برایم قرآن و دعا بخوان!
Powered by TayaCMS