از خود تا خدا (قسمت هشتم)

از خود تا خدا (قسمت هشتم)

یا لطیف

سخنرانی حجةالاسلام سید محمد انجوی نژاد

 

موضوع : از خود تا خدا (قسمت هشتم )

 

 

در جلسه قبل آيه آخر سورة حشر رو شرح داديم ، كه مورد سفارش حضرت امام (ره) و خيلي از بزرگان هست . و به اين قسمت از آيه ” وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ ” رسيديم . گفتيم كه غَد به معناي فردا و نزديك بودن مرگ است و نكره استعمال شدن اون هم اهميت زياد اون رو نشون مي ده . ” وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قدمَت لِغد” يعني هر كس خودش ببيند براي فردا چه چيز آماده كرده است .

تا مي گي چه خبر ؟ براي فردات چه چيزي آماده كردي ؟ جواب مي ده : خدا كريمه ! امام حسين (ع) رو دارم . حضرت عباس (ع) رو دارم ، مادرم مهربونه و . . .

 

بابا ! اول بگو ببينم خودت چكاره اي ، وقتي از خودت گفتي ، بعد سراغ اونها برو . متن روايت مي فرمايد : آنهايي كه در آخرت شفاعت مي شوند در دنيا هم شفاعت شده اند . اصلاً ما شفاعت اخروي به اون معنايي كه بعضي ها عقيده دارند ، نداريم . شفاعت دنيايي هم شامل كساني مي شه كه خودشون در مسير هدايت قرار گرفتند . قرآن هم مي فرمايد : ” وَلْتَنْظُرْ نَفسٌ ” اول به خودت نگاه كن ! از خودت بگو .

تعريف مي كنند آيت الله العظمي اراكي در روزهاي آخري كه مي خواست از دنيا بره ، روي ويلچر نشسته بود ، ديدند صورت و محاسنشون غرق در اشكه و زير لب يه چيزي رو زمزمه مي كنه . رفتند جلو ببينند چي مي گه ؟ ديدند مي گه :

برگت و عيشي به گور خويش فرست كس نيارد ز پس تو پيش فرست

اولين چيزي كه خدا از تو توقع داره اين هست كه ببينه خودت براي خودآخرتت چه كار كردي ؟ بعد ديگه حضرت علي (ع) و پيغمبر (ص) و امام حسين (ع) جايگاهشون مشخصه .

 

ادامه آيه ” وَاتَّقُوا اللهَ اِنَّ اللهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلون ” بعد از نگاه به خود ، تقوي رو داشته باش . تقوي يعني خدا را ديدن . يعني انساني كه مي خواد زندگي كنه خدا رو ببينه . به اندازة يك بچه 3 ، 4 ساله روي خدا حساب باز كن ! خيلي وقتها چون نمي بينيم فكر مي كنيم خودمون هم ديده نمي شيم . مثلاً : فرض كنيد ، طرف وارد اتاقي مي شه كه خلوت و خاليه ، و محيط براي گناه فراهمه . درها و پنجره ها رو مي بنده ، پرده ها رو مي كشه و شروع مي كنه به گناه كردن . بعد يك باره اطراف و بالاي سرش رو نگاه مي كنه مي بينه درها و پنجره ها بسته است اما سقف شيشه ايه و در و همسايه و تقي ونقي و قلي دارند اون رو مي بينند ! شما فكر مي كنيد چه حالي به اين فرد دست مي ده ؟! اين همون حاليه كه در روز قيامت به ما دست مي ده . الان هم ما خودمون نمي بينيم ، فكر مي كنيم كسي هم ما رو نمي بينه .

 

كسي كه با خيال راحت گناه مي كنه و چشمهاش رو بسته غافل از اين هست كه همين الان هم ديده مي شه . كسي كه كبك وار ، سرش رو زير برف كرده و گناه مي كنه ، روز قيامت مي فهمه كه چه خبره .

تقوي رو رعايت كنيد . همون طور كه امام (ره) فرمودند : عالم محضر خداست . يعني تحت مراقبت دائم هستيم . هميشه اين آية قرآن رو به ياد داشته باشيد كه يك واو نمي گوييم مگر اينكه دو فرشتة بالاي سرمون اون رو مي نويسند و بايد حسابش رو پس بديم . اگر انسان كسي رو مراقب خودش ببينه خودش رو جمع و جور مي كنه .

 

اصلاً از يادم نمي ره ، زماني كه بچه بودم ، توي مجلس يكي از اساتيد نشسته بودم ، داشتند فيلمبرداري مي كردند ، وقتي استاد اومد بشينه به محض اين كه دوربين فيلمبرداري رو ديد ، خودش رو مرتب كرد ، بعد يه مرتبه گفت : فلاني ! ( به خودش ) اي كاش مي دونستي يك دوربين فيلم برداري هست كه دائم داره از تو فيلم برداري مي كنه و هميشه اين طور ، خودت رو درست و مرتب مي كردي . اين دوربين كه 400 گرم آهنه .

دين يعني خدا را ديدن يعني احساس اينكه تحت مراقبت هستي . تويي كه ديندار هستي ، دل و عطوفتت با خدا گره خورده طوري كه حتي يك لحظه چين به جبين معشوقت نمي توني ببيني . امام صادق (ع) فرمودند : ” هل الدين الي الحب ” ( آيا دين چيزي جز دوست داشتن هست ) اگر حُب رو داشتي ، دين داري و اگر نداشتي ، بدون كه دين نداري .

پس تقوي يعني : 1 ـ انسان مراقبت دائمي رو احساس كنه . 2 ـ انسان چشمش به در باشه . به ياد مرگ باشه . همراهي مرگ رو احساس كنه . آرزوي رفتن داشته باشه . آدمي كه منتظره و چشمش به در هست ، مطمئناً خوب زندگي مي كنه . وقتي در خانه پيغمبر (ص) رو زدند ، پيغمبر (ص) به فاطمه (س) فرمودند : بگذار بيايد داخل رفيقم است . حبيبم است ، و اين يعني همراهي با مرگ .

 

” وَلاتَكَونوا كَالَّذينَ نَسُوا اللهَ فَاَنْسيهُمْ اَنْفُسَهُمْ ” بعضي از افراد فكر مي كنند خدا رو فراموش كردند غافل از اينكه اينها خودشون رو فراموش كردند . انواع خود فروشي : 1 ـ انساني كه روزگارش رو با حيوانيت مي گذرونه خودش رو فراموش مي كنه . مثل آرايشهاي غربي ، اونقدر به حيوانيت نزديك شدند كه نمي تونند خودشون رو به قيافة آدم ببينند . انساني هم كه به حيوانيت نزديك مي شه ، كسي نمي تونه اون رو جمع كنه . از همه چيز انساني فرار ميكنه . سعي مي كنه با صداي خشن صحبت كنه طوري كه شما فكر مي كنيد يه حيوان داره حرف مي زنه .

اگر شيطان انسان رو به دام حيوانيت بندازه ، هرچي جلوتر بره سيراب نمي شه . اگر گناه كني و به احساس حيوانيت راضي بشي و پشيمون هم نباشي ، مطمئن باش كم كم در اين مسير پيش مي ري تا حدي كه قيافة معمولي و انساني خودت رو هم نمي توني تحمل كني .

 

يه وقت ، يكي از دوستان كه در مسائل بين المللي شهرت داره ، به من تماس گرفت و گفت : برو تو فلان سايت اينترنتي نگاه كن ، رفتم نگاه كردم ، خدا روز بد نياره ! صحنه هايي ديدم كه حتي تا سه روز آب كه مي خوردم بالا مي آوردم ! ( انساني مثل من و تو ، با لذت تمام مي شينه و از مدفوع شخص مقابلش مي خوره !! )

 

خدايا ! تو ما رو خلق كردي كه به تو برسيم ، چرا بعضي ها به چنين جايگاهي مي رسند ؟! لعنت به حاكماني كه به فكر چپاول ملتهاشون هستند و براي مردم شون دو كلمة انساني صحبت نمي كنند . آدم محب ملائكه است . ملائكه به او سجده كردند . وقتي خدا آدم رو خلق كرد ، به خودش تبارك ا. . . گفت . در انسان قدرتهايي هست كه گاهي يك شبه مي تونه گناهانش رو پاك كنه و تمام اونها رو جبران كنه . فطرت انسان خيلي قويه . فكر نكنيد اين افراد انسان نيستند ، اونها هم مثل من و شما انسانند اما ناآگاهند . ياد بگيريد كه با اونها فطري صحبت كنيد . يك وقت مي بينيد شانه هاشون لرزيد . در يك سايت اينترنتي وارد شدم جمعي مشغول چَت زدن بودند . تايپ كردم : بچة مشهد كسي اينجاست ؟ اسمي كه انتخاب كرده بودم معلوم نبود دختر هستم يا پسر . بعد چند نفر تايپ كردند ما بچة مشهديم از روي آدرسها ، اونهايي كه واقعاً مشهدي بودند رو شناختم . يه نفر اصفهاني هم بود كه گير داده بود . مشهد چه كار داري ؟ مي خوام توي حرم امام رضا (ع) قرار بذارم ! دوباره گفتم يه زحمتي مي كشي ؟ گفت : چيه ؟ گفتم : يه سلام به آقا كن . سلام داد . بعد گفت : ده سال بود كه اين قدر قشنگ سلام نداده بودم . ( اگه با بعضي ها فطري صحبت كني حتماً به راه مي يان . )

 

مي فرمايد : ” وَلاتَكَونوا كَالَّذينَ نَسُوا اللهَ فَاَنْسيهُمْ اَنْفُسَهُمْ ” اينها خودشون رو فراموش كردند ، نه من رو !

از خودش بگو . ما در برخورد با افراد دو راه داريم : يك راه اينكه وقتي به شخصي رسيديم زشتي هاش رو ببينيم و بهش بگيم و يك راه اينكه زيبائي هاش رو بيان كنيم و اونقدر زيبائي هاش رو قوي جلوه بديم تا اين زيبائي ها ، زشتيهاش رو بپوشونه . حضرت عيسي (ع) با عده اي از دوستانش از جايي رد شدند . خر مرده اي رو ديدند ، هر كدوم يه چيزي گفتند و شروع كردند به مسخره كردن . حضرت فرمودند : چه دندانهاي زيبا و سفيدي داره !

زشتي ها و بدي ها رو پوشش بديد ، از همون ب بسم الله ايراد مردم رو نگيريد .

شخصي از شام به حضور امام حسن مجتبي (ع) در كوفه رسيد و به ايشون ناسزا گفت . در روايت اومده كه به مادر ايشون هم ناسزا گفت ! در فقه اسلام اين فرد بايد اعدام مي شد . اما امام (ع) جلو رفتند ، دست روي شانة او گذاشتند ، فرمودند : خسته اي ؟ اين گرد و غبار چه چيزي هست روي بدنت ؟ خانه داري ؟ مسافري ؟ با اين رفتار و برخورد شايسته امام (ع) اين فرد به جايي رسيد كه در كربلا از ياران امام حسين (ع) شد و به شهادت رسيد .

ياد بگيريد كه اينطور انسان بسازيد . روي فطرت دست بگذاريد . از اين راه مي تونيد ارزشهاي شخص رو از اين رو به اون رو كنيد . امام حسن (ع) با دل اون شخص بازي كرد .

 

فراموشيِ خود ، به فراموشي ارزشها مي انجامد . و معيارهاي شخص ، معيارهاي مجازي مي شود . معيارهاي غير واقعي . يعني شخص اون معيارها و ارزشهاي حقيقي رو نمي بينه . ممكنه يكي باشه كه وقتي توي خيابون مي ره و چشمش به يك نامحرم مي يوفته بعد كه مي ياد توي خونه ، به صورت خودش بزنه كه خاك بر سرت كنند ، دل فاطمه (س) رو با نگاه كردن به نامحرم خون كردي . اما همين شخص در روز 200 تا تهمت و دروغ مي گه اصلاً هم ناراحت نمي شه . همين شخص براي امام حسين (ع) سفره مي ده ، سينه مي زنه ، گريه مي كنه اصلاً رئيس هيأت هست . اما در 24 ساعت كه سه بار غذا مي ده يك بار مثل مولايش علي (ع) بغضي در گلويش جمع

نمي شه . اصلاً به اين فكر نيست كه ممكنه در اين شهر دختري هم باشه و سر گرسنه به بالين بذاره . به خودش نمي گه : اي كاش مي تونستم به اون دختر هم كمك كنم .

يا مثلاً اون بچه اي كه مي خواد به هيأت بره . مادرش بهش مي گه 2 تا نون بخر . مي گه : من نمي تونم ! مي خوام برم هيئت . فكر مي كنيد اين بچه براي چي به هيأت مي ره ؟ براي اينكه بهشت بخره ؟ غافل از اينكه كليد بهشت زير پاي مادرش هست .

اين رو هميشه در نظر داشته باشيد كه كليد بهشت زير پاي مادرتونه و كليد جهنم هم در چشمانتون . اگه يك بار به پدر و مادرت اخم كني ، همه چي تمومه .

 

سوم : انساني كه خدا رو و در حقيقت خودش رو فراموش كرده ، استعدادها و ارزشهاي خودش رو فراموش

مي كنه يادش مي ره چقدر مهمه .

فقط تو خونه مي شينه و مي گه : آقاي بهجت رو توي حرم ديدم ، نمي دوني چه نگاه نافذي داشت ! نمي دوني چه نورانيتي داشت ؟! بابا ! تو هم مي توني مثل اون باشي . اون هم يه روز مثل تو بوده ، انسان بايد به دنبال الگو بره نه اينكه فداي الگو بشه . پيغمبر (ص) فرمود : من به جماعت ايراني فخر مي كنم ! قدر خودمون رو بدونيم . چقدر انسان بزرگ و باصفاست . انسانيت ! خيلي كلمة جالبيه . كمي روي خودت فكر كن . ديديد وقتي كه عكس دوران كودكي خودمون رو مي بينيم ، مي گيم : يادش به خير چقدر پاك بوديم ! هر كسي در دنيا غصه زندگيش رو بخوره ، باخته . هر انساني بگه حيف ديروز اينطور بود ، باخته . مگر نه اينكه بايد در معنويات جلو بريم ؟ پس چرا بشينيم و فقط غصه گذشته ها رو بخوريم ؟ كساني كه دائم غصه گذشته رو مي خورند خودشون رو فراموش مي كنند . قدر خودشون رو نمي دونند .

انسان منتظره به حج و زيارت بره ولي به هيچ يك احتياج نداره . ” وَ قَبره في قلوبه من والاه ” يعني قبر ما در قلب شماست . دست روي قلبت بذار و سلام بده .

 

دلتنگي هم دليل بر كم آوردن نيست . ” ولاتكونوا كالذين نَسوا الله فَاَنْساهُمْ انفسهم اولئِكَ هُمُ الْفاسِقون ” اگر خودت رو فراموش كردي فاسق هستي . ” لايستوي اصحاب النار و اصحاب الجنه ، اصحابُ الجنه هم الفائزون ” زياد براي مردم حسرت نخور چه جور زندگي مي كنند و يا غصه نخور كاش اروپا بودم . انسان جوري خلق شده كه هيچ فضايي در دنيا اون رو ارضاء نمي كنه . در دنيا دنبال جايي نباش كه خوشت بياد ، دلت به اين دنيا خوش نباشه . اون افرادي هم كه در اروپا زندگي مي كنند دلشون خوش نيست . خنده هاي ظاهري دارند ، اعصابشون خورده . اونها به جاي خاصي نرسيدند ، اگر مي خوايد دلتون خوش باشه ، ” الا بذكر الله تطمئن القلوب ” همون جايي كه هستي باش ، با خداي خودت آشتي كن . تمومه . دلت رو به خدا برسون ، اين يعني آرامش .

ما چند نمونه انسان داريم : يه عده كساني هستند كه صبح كه از خواب بلند مي شن ، سرميز مي شينن و به طور كامل صبحانه شون رو مي خورن ، تا بدنشون روي فرم باشه . خيلي به بدن خودشون مي رسند و مواظبند كه به جسمشون آسيبي نرسه . خُب بابا ! تو كه طاقت دود اگزوز ماشين رو نداري به چه جرأتي با خدا مخالفت مي كني ؟! آيا جدي فكر مي كني نمي ميري ؟ از كوچكترين دردهاي دنيا در عذاب هستند و از كوچكترين دردهاي دنيا در هم پيچيده مي شن و تمام هم و غم شون ، خور و خواب و خشم و شهوته . نمي شه انسان هم به دنيا و هم به خدا دل ببنده ؟ جسمت رو به دنيا ببند و دلت رو به خدا . چشمهات رو باز كن . تويي كه روزي دو بار ماشين مي شوري ، لااقل روزي يك بار هم دل خودت رو بشور . خودت مهمتر از ماشينت هستي . در دنيا اومدي كه سود ببري و استفاده كني . تويي كه سالي دوبار تزئينات خونه رو عوض مي كني ، سالي دوبار تزئينات دلت رو هم عوض كن . تو كه نوكر و بندة خونه نيستي . تويي كه سالي صدهزار بار براي مردم مي ميري ، سالي يك بار هم براي خودت بمير . تويي كه سالي صدهزار بار به مردم مي گي : دلم برات تنگ شده ، سالي يك بار به خودت بگو دلم برات تنگ شده ، دوستت دارم . كمي هم نوكر خودت باش ! به خاطر بچه هات خودت و خدات رو نفروش . اگر اين كار رو كردي ، اون چنان ضرري مي بيني كه در تمام عمرت نمي توني جمعش كني .

 

چند نفر از شما وصيت نامه نوشتيد ؟ كسي كه چشمش به در باغ ملكوته نبايد وصيت نامه اش آماده باشه ؟ وصيت نامه بنويسيد . ماهي يك بار اون رو بررسي كنيد . تا يه وقت كم و زياد نباشه . كارهايي رو كه مي توني انجام بدي خودت توي دنيا انجام بده . اگر توي وصيت نامه بنويسي معلوم نيست انجام بشه . به بقيه دلخوش نباش كه برات انجام بدن . در زمان پيامبر (ص) فردي از دنيا رفت . وصيت كرده بود كه پيامبر (ص) از دارايي اون يك انبار خرما رو بين فقرا تقسيم كنند . پيامبر (ص) هم اين كار رو انجام دادند . بعد از اتمام كار ، يه دونه خرما كه نيمي از اون رو پرنده خورده بود و كف انبار روي خاكها افتاده بود برداشتند و اصحاب رو صدا زدند ، فرمودند : اگر اين فرد ، خودش اين يك دانه خرما رو زماني كه زنده بود ، انفاق مي كرد ارزشش از تمام اين انبار كه الان بعد از مردنش خيرات كرده ، بيشتر بود . اون چيزي كه به دلت بسته است رو خيرات كن . براي اينكه نشون بدي كه روي دلت پا گذاشتي ، و اين خيلي مهمه ، و اين رو هم بدون كه خيراتهاي تو دردي از مردم دوا نمي كنه . اون خداست كه دردها رو دوا مي كنه . خيراتهاي تو دردهاي خودت رو دوا مي كنه .

برگ عيشي به گور خويش فرست كس نيارد ز پس تو پيش فرست

 

نكته بعد : امام (ره) مي فرمودند : ما هرچه داريم از اين گريه كردنها و توي سرزدنهاست . با خودم فكر مي كردم ، چه جور 10 ميليارد بار اين روضه ها خونده شده اما هنوز تكراري نشده ؟ زندگاني و مصيبت اهل بيت (س) به قرآن شبيه هست . قرآن هم هميشه تازه است ، قرآن هم با دلها بازي مي كنه . اينكه فرمودند قاري قرآن ، با خوندن قرآن دلش رو زنده مي كنه ، ياد اهل بيت (س) هم ، همين كار رو مي كنه . اينكه فرمودند : قرآن هميشه و براي هر زماني يك جور خونده مي شه ، ذكر اهل بيت (س) هم ، اين خصوصيت رو داره .

يك بار به واژه هايي كه توي شعرهاي اهل بيت (س) و زبان حالها هست ، فكر مي كردم . واژه هايي مثل چادر خاكي ، گنبد طلا ، كبوتر و . . . ديدم گاهي اين كلمات واقعاً معجزه مي كنند . چرا وقتي به گنبد امام رضا (ع) مي رسيم اينقدر دلمون تكون مي خوره . طوري كه انگار پاكه پاك شديم . يكي از دلايلش ، حضور اين ذوات مقدسه در وراي اجسامه . در وراي اجسام ، كلمات ، آباداني ها و ويراني ها يك چيزي نهفته است كه هميشه شيعه رو باطراوت نگه مي داره و يك جوري دلش رو مي لرزونه . با اين لرزش دل احساس مي كنه كه پاك شده و به خدا نزديك تر شده . اين معناي شفاعته يعني رسماً يه گنبد ما رو شفاعت مي كنه و ما رو به سوي دوست رهنمون مي كنه . دوستي كه دست ما رو در منبع پاكي ها و معدن كرامات مي گذاره . دقيقاً مثل قرآن .

اين بار كه به مشهد رفتم ، تصميم گرفتم گريه نكنم ، فاتحه اي بخونم و برگردم . از در اول كه وارد شدم ، به خودم گفتم : اومدي فاتحه اي بخوني و بري و گريه نكني ؟ بعد كه كفشها رو به كفشداري دادم دوباره اين حرف رو زدم و حس كردم در وادي مقدس طوبي هستم . شروع كردم به خوندن اذن دخول . گفتم : خدايا ! اگر تو اجازه ندي چكار كنم ؟ و باز تكرار كردم : گريه نكن ! تا به “ تري الملائكتها حافين” رسيدم . ( ملائكه رو مي بينم كه مي چرخند ) يه جوري شدم . خدايا ! مي خواي به من چي رو ثابت كني ؟ در لحظه اي كه پيچيدم و ضريح رو ديدم ، به من ثابت شد . اينها نشانه اي هست كه روح اينها در وراي نشانه ها خودنمايي مي كنه و ما رو تكون مي ده و به عنوان سوغات اين جمله رو براي شما آوردم . ” درسي نبود هرآنچه در سينه بود ! ”

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )

شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )

شب 25 ذی القعده ، شب مخصوص زیارتی آقا امام رضا (ع) . شب دحو الارض یعنی شبی که زمین آفریده شده و همچنین به روایتی شب شهادت آقا امام رضا (ع) هستیم و در کنار قبر برادر بزرگوار ایشون آقا احمد ابن موسی (ع) و ان شالله که خداوند زیارت امشب ما رو در کنار حرم آقا امام رضا (ع) قرار بده.
کاریزمای مهدوی

کاریزمای مهدوی

در دین مبارک اسلام و در مکتب حقه ی شیعه، ما معتقد به این هستیم که منطق به تنهایی کارگزار نیست. در قرآن، خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید : لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك... اگر با محبت با مردم برخورد نمی کردی، مردم از اطرافت متفرق می شدند: کاریزمای قوی.
No image

دعای ماه رجب یامن ارجوه

عشق به امام(ع)ʂ)

عشق به امام(ع)(2)

در فضاي ارتباطي بين ما و امام ، ما عاشق نيستيم ، عاشق امامه ، ما معشوقيم .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
Powered by TayaCMS