شرح خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها جلسه سیزدهم

شرح خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها جلسه سیزدهم

شرح خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)

حضرت زهرا(س) در ادامه می فرمایند:

شرح خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)

جلسه سیزدهم ؛ 74/8/17

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،

الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محّمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.

حضرت زهرا(س) در ادامه می فرمایند:

* فَتِلْکَ وَ اللّهِ النّازِلَهُ الْکُبْری وَ الْمُصیبَهُ العُظمی لامِثْلَها نازِلَهٌ وَ لا بائِقَهٌ عاجِلَهٌ

بخدا قسم مثل این حادثه ها، پیشامدهای بزرگی بود که هیچ مصیبتی مانند او نیست و هیچ نظیر نداشت.

* أَعْلَنَ بِه ٰ ا کِتابُ اللّهِ جَلَّ ثَنائُهُ فی أَفْنِیَتِکُمْ فی مُمْس ٰ اکُمْ وَ مُصْبَحِکُمْ هِتافاً وَ صُراخاً وَ تِلاوَهً وَ إلْح ٰ اناً

این مصیبت را کتاب خداوند جل ثنائه در آستانۀ خانه های شما و در شامگاهان و صبحگاهان خبر داده بود آن هم با صدای بلند، با ندا و فریاد و خواندن یعنی با تلاوت و با نغمه. یعنی هر کس قرآن را به یک نحو در شبانه روز می خواند و از مضامین آن اطلاع دارد که یک مضمون آن هم رحلت پیغمبر اکرم(ص) است. حضرت در این عبارت اشاره دارد که رحلت پیامبر(ص) که امری غیرمترقّبه نبود که بگویید این حادثه برای ما غیرقابل پیش بینی بود پس می دانستید که پیغمبر وفات می کند.

* وَ لَقَبْلَهُ ما حَلَّتْ بِأَنْبِیاءِ اللّهِ وَ رُسُلِهِ

و قرآن خبر داده از آنچه که به انبیاء الهی و فرستادگان خداوند در گذشته رسیده. یعنی مگر این نبود که انبیاء آمدند و به وظیفه و رسالت خود عمل کردند و رفتند؟ حضرت بعداً آیۀ مورد استناد خود را نیز قرائت می کند. به هر حال وقتی رحلت پیغمبر امری قابل پیش بینی بود پس قطعاً باید کسی جایگزین وی در رأس حکومت شود.

* حُکْمٌ فَصْلٌ وَ قَضاءٌ حَتْمٌ

این مرگ حکم قطعی و قضای الهی برای همه کس است.

* وَ ما مُحَمَّدٌ اِلا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی ٰ أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّهُ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرینَ(1)

یعنی خداوند می فرماید: محمّد نیست مگر رسول خدا که قبل از او هم پیامبرانی آمدند حال اگر این پیغمبر رحلت کند یا کشته شود شما عقب گرد می کنید؟

به هر حال همۀ پیامبران قبلی هم وفات کردند و این مرگ هم یک حکم الهی و قضای حتمی است.

کُلُّ مَنْ عَلَیها فانٍ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّک(2)

همه می میرند و فقط خداوند است که باقی می ماند. پس همۀ شما می دانستید که پیغمبر هم می میرد چون هر روز آیه های قرآن در برابر شما بود. پس در فکر هم بودید که کسی باید پس از وی زمام امور را به دست گیرد. به نظر من حضرت از این آیه استفاده می کند که پس از رحلت رسول اکرم(ص) گروهی به قهقرا برمی گردند و به رسوم جاهلیت عرب قبل از اسلام رجوع می کنند، زیرا آیه هم به صورت سؤال می گوید إنْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ حضرت می فرماید آیا شما مرتجع می شوید و به جاهلیت برمی گردید؟ این مسئله عقبگرد در قرآن، نهج البلاغه و در روایات خاصّه و حتی روایات عامّه هم آمده است در کنز العمّال و صحیح بخاری هم آمده است که از پیغمبر نقل شده که فرمودند: وقتی من وفات کنم عده ای از شما به همان عادت جاهلیت خودشان عقبگرد می کنند. در خطبۀ 150نهج البلاغه آمده است:

حَتّی إذا قَبَضَ اللّهُ رَسُولَهُ(ص) رَجَعَ قَوْمٌ عَلَی الْأَعْقابِ

یعنی وقتی پیغمبر اکرم(ص) قبض روح شد عده ای به قهقرا برگشتند.

وَ غالَتْهُمُ السُّبُلُ

و آن راهها آنها را به هلاکت انداخت.

وَ اتَّکَلُوا عَلَی الْوَلائِجِ

و آنها بر آراء نادرست اعتماد کردند. در روایات دیگر هم دارد که إرتدّ النّاسَ بَعْدَ النَّبِی إِلاّ ثَلاث و در بعضی جاها اربع.

یعنی بعد از رحلت رسول اکرم(ص) مردم مرتد شدند غیر از سه نفر و در بعضی نسخه ها چهار نفر. در کنز العمّال هم روایتی است که به چند صورت از عامّه نقل شده است و خلاصۀ آن چنین است که روز قیامت پیغمبر اکرم(ص) می بیند که عده ای از اصحابشان را به سمت شمال یعنی به طرف جهنم می برند، دست به دعا برداشته می فرمایند:

یا رَبِّ اُصَیْحابی

خدایا این اصحاب من را نجات بده اینها را دارند به جهنم می برند، در روایت دیگری نقل می کند که:

فَأَقُول یا رَبِّ اُمَّتی

یعنی عرض می کند ای خدا امّت مرا چرا به جهنم می برند؟ خطاب می شود به پیغمبر که:

فَتُقال: إنَّکَ لاتَدْری ما أحْدَثُوا بَعْدَکَ

یعنی تو نمی دانی که اینها بعد از تو چه کردند و چه حادثه ای آفریدند.

مُرْتَدّین عَلی اَعْقابِهِمْ

اینها به دوران جاهلیتشان برگشتند.

در یک روایت دیگر هم دارد که پیغمبر در پاسخ می گوید:

کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهیداً م ٰ ادُمْتُ فیهِمْ فَلَمّا تَوَفَّیْتَنی کُنْتَ اَنْتَ الرَّقیبُ عَلَیهِمْ

خدایا من گواه اینان بودم تا وقتی که بین اینها بودم ولی وقتی که مرا از دنیا بردی دیگر تو بودی که بر رفتار آنها ناظر و مراقب بودی. یعنی اینها تا زمانی که من در میانشان بودم من گواه بر آنها بودم و بعد از آن دیگر خودت می دانی که چه کردند. در روایتی در صحیح بخاری آمده است پیغمبر می فرماید:

إِنّی عَلَی الْحَوْضِ اَنْتَظِرُ مَنْ یَرِدُ عَلَی مِنْکُمْ

در قیامت من منتظرم که چه کسی بر من وارد می شود.

فَوَ اللّهِ لَیَقْتَطِعَنَّ دُونی رِجالٌ فَلأَقُولَنَّ أی رَبِّ مِنّی وَ مِنْ اُمَّتی، فَیَقُول

امّا به خدا سوگند می بینم که از آمدن عده ای مانع می شوند، آنجا من به خدا عرض می کنم اینها از من و امّت من هستند پس به من می گوید:

إنَّکَ لاتَدْری ما عَمِلُوا بَعْدَکَ ما زالُوا یَرْجِعُونَ عَلی أَعْقابِهِمْ

تو نبودی که به ظاهر ببینی اینها بعد از تو چه کردند و به دوران جاهلیتشان عقب گرد کردند. دقت کنید این روایت را که خواندم خود عامه نقل می کنند و نظیر این معنا در روایات بسیار است به هر حال حضرت در همین عبارت اخیر به آیۀ دیگری از قرآن هم استشهاد می کنند.

* وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی ٰ عَقَبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرینَ(3)

امّا بدانید با عقب گرد کردن و برگشتن برخی به جاهلیت گذشته ضربه ای به خدا نمی رسد و جزای خدا برای آنهاست که پا برجا ماندند و شاکر بودند. یعنی گمان نشود با عقب نشینی بعضی به خدا لطمه می خورد، نه، این ضربه به خود آنهاست و زیان هم به خود آنها می رسد.

* أَیُّها بَنی قَیْلَهَ

ای فرزندان قیله، گفته می شود قیله نام زنی بوده است که اوس و خزرج یعنی گروههایی که انصار از آنها تشکیل شده بود از فرزندان او هستند. به نظر من اینجا حضرت(ص) خواسته آنها را نکوهش کند و بگوید شما کسانی هستید که خود استقلال فکری ندارید و در حوادث راه گریز را پیش می گیرید. گویی حضرت فاطمه(س) به اصطلاح امروزی به آنها می گوید شما بچه ننه هستید یعنی هنوز کودکید و از خود استقلال ندارید.

* أَاُهْضَمُ تُراثَ أَبی وَ أَنْتُمْ بِمَرْأی مِنِّی وَ مَسْمَعٍ و مُنْتَدًی(4) وَ مَجْمَعٍ

آیا من خُرد شوم از میراث پدرم در حالی که شما مرا می بینید و صدای مرا می شنوید و صدای شما را می شنوم و در یک اجتماع هستیم. حضرت(س) در اینجا تمام راههای عذر آنان را می بندد می گوید نمی توانید بعداً بگویید ما نبودیم چرا که هستید، مرا هم می بینید که مورد ظلم قرار گرفته ام من هم شما را می بینم، صدای همدیگر را می شنویم من هم که دارم می گویم و از شما تقاضای قیام و حمایت از حق می کنم، پس دیگر عذری ندارید و ندای مظلومیت مرا می شنوید. یعنی اگر دور بودید و یکدیگر را نمی دیدیم و صدای هم را نمی شنیدیم عذر داشتید ولی حال این طور نیست و هیچ عذری ندارید.

* تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَهُ وَ تَشْمِلُکُمُ الْخَبْرَهُ

همۀ شما زیر پوشش دعوت من بودید و همه شما هم از خبرها آگاه شدید. یعنی ندای من به همۀ شما می رسد و عذر ندارید و نمی توانید ادعا کنید که جریان را نمی دانید. اشارۀ حضرت(س) به این است که مگر من و شوهرم بعد از رحلت پیغمبر(ص) راه نیفتادیم شبانه در خانۀ همۀ شما و مگر درخواست نکردیم؟ مگر اصرار نکردیم؟ ببینید اینجا معلوم می شود حضرت قبلاً هم اینها را دعوت کرده است.

* أَنْتُمْ ذو عَدَدٍ وَ الْعُدَّهِ وَ الْأَداهِ وَ الْقُوَّهُ

و این در حالی است که شما نیروی انسانی و ابزار و توان هم دارید. در هر مبارزه ای به حسب ظاهر دو چیز لازم است یکی نیروی انسانی و دیگری تجهیزات و وسائل مبارزه، حضرت(س) می فرماید شما که هر دوی اینها را دارید.

* وَ عِنْدَکُمُ السِّلاحُ وَ الْجَنَّهُ

و سلاح و سپر هم نزد شما موجود است. البته می توان سلاح و سپر معمولی را تصور کرد یا هر آنچه برای مبارزه و دفاع از خود لازم است. یعنی از هر نظر مجهّزید.

* تُوافیکُمُ الدَّعْوَهُ فَلا تُجیبُونَ وَ تَأْتیکُمُ الصَّرْخَهُ فَلا تُغیثُونَ

مکرّراً دعوت من به شما می رسد امّا پاسخ نمی گویید، صدای فریاد و استغاثۀ من به شما رسید ولی جواب نمی دهید. توجه کنید گاهی کسی دیگران را به طور عادی صدا می زند امّا گاه با یک حالت ناله و سوختن، این صدا کردن با ناله و تضرّع را استغاثه می گویند. حضرت(س) می فرماید من این طور در خانه های شما آمدم و تقاضای کمک کردم، امّا شما پاسخ ندادید.

* وَ أَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْکِفاحِ مَعرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَ الصَّلاحِ وَ نُحْبَهُ اللّهِ الَّتِی انْتُخِبَتْ وَ الْخِیَرَهُ الَّتِی اخْتُیِرَتْ لَنا أَهْلَ الْبَیْتِ

و شما که به جنگ آوری و خیر و صلاح معروف هستید و آن نخبه هایی بودید که انتخاب شدید، شما مردمان خیّری هستید که برای ما اهل بیت انتخاب شدید، شما همانها هستید که با عرب جنگیدید و سختیها و مشقّتها را تحمل کردید و با گروههای مختلف و با افراد بی منطق مبارزه کردید. اشاره به این که انصار امتیازی نسبت به دیگران داشتند چون حمایت از پیغمبر اکرم(ص) و اهل بیت کرده بودند.

* ق ٰ اتَلْتُمُ الْعَرَبَ وَ تَحَمَّلْتُمُ الْکَدَّ وَ التَّعَبَ ناطَحْتُمُ الاُْمَمَ وَ ک ٰ افَحْتُمُ الْبُهَمَ

حضرت در این عبارات به سوابق انصار اشاره می کند و می گوید شما برای دفاع از پیامبر(ص) و دین خدا مبارزه ها کردید، با سران عرب جنگیدید و سختی ها و رنجها را تحمّل کردید و با ملّتها و افراد بُهم مبارزه کردید. بُهم به تعبیر من یعنی آدمی که عقل ندارد و بی منطق است.

* لانَبْرَحُ وَ تَبْرَحُونَ نَأْمُرُکُمْ فَتَأْتَمِرُونَ

ما و شما که زایل نشده ایم ما و شما چنان بودیم که ما امر می کردیم و شما هم اجابت و عمل می کردید.

* حَتّی إِذا د ٰ ارَتْ بِن ٰ ا رَحَی الإسْلامِ

تا اینکه به وسیله ما چرخ اسلام به گردش درآمد یعنی دین حق پیروز شد.

* وَ دَرَّ حَلَبُ الْأیّامِ

و برکات روزگار مثل شیر خوردنی جریان پیدا کرد و زیاد شد. یعنی اسلام موجب بهره برداری شما شد حضرت می خواهد بگوید آیا اینها غیر از نتایج رهبری پدر من و جنگاوری شوهر من بود؟ این نعمتها همه از ناحیۀ ما بود.

* وَ خَضَعَتْ نُعَرَهُ الشِّرْکِ (یا ثَغَرَهُ الشِّرْکِ)

و بینی شرک (یا سینۀ شرک) به خاک مالیده شد و به ذلّت درآمد.

* وَ سَکَنَتْ فَوْرَهُ الإفْکِ وَ هَدَأَتْ دَعْوَهُ الْهَرْجِ وَ اسْتَوْسَقَ نِظامُ الدِّینِ

و طغیان فریب و دروغ ساکت شد و آتشهای کفر خاموش گردید. موج فتنه آرام گرفت و نظام حکومت الهی برقرار شد. همۀ اینها به واسطۀ ما اهل بیت بود، اشاره به این که حکومت به دست پدر و شوهرم به پا شد.

* فَأَنّی ٰ جُرْتُمْ (یا حُرْتُمْ) بَعْدَ الْبَیانِ

بعد از همۀ اینها حال چه شد که مجرم هستید یعنی بعد از این که حق روشن شد چرا این همه جُرم می کنید (یا متحیرید یعنی از چه چیز متحیر شده اید)؟ با تلاشهای پیغمبر(ص) و تحمل سختی ها توسط علی(ع) اسلام استقرار یافت، شما هم که حامی آن بودید، حال پیغمبر(ص) وفات کرده است، پس چه شد که شما دست از دین و حمایت از حق برداشتید؟

در مورد این که دلیل این عقب نشینی انصار چه بود می توان در یک کلمه گفت فقط راحت طلبی و حبّ نفس. بنابراین دقت کنید، نکند ما هم در یک مرتبه مصداق فرمایشات حضرت زهرا(س) باشیم؟ زیرا آنچه حضرت می فرماید که فقط اختصاص به آن گروه ندارد. نکند ما هم گاه حالی به حالی می شویم و پایداری نمی کنیم و همین که کمی از آرامش و رفاه جانی و مالی ما ساییده شود دست از حق و حقیقت برمی داریم و به سراغ راحت طلبی می رویم؟ آیا ما حاضریم برای اسلام، پیغمبر اکرم(ص)، علی(ع)، زهرا(س) و... بایستیم و مقاومت کنیم یا این که به محض اینکه یک ذرّه به امور مادّی و شکمی مان لطمه بخورد همه چیز یادمان می رود؟ آیا حاضریم کمی به شهوت و رفاه و امور دنیوی مان لطمه بخورد امّا در راه دفاع از نظام حکومت اسلامی ایستادگی کنیم؟

گروهی که مخاطب حضرت(س) در آن مجلس بودند به حکومت اسلامی حقیقی پُشت کرده بودند. آن هم برای لطمه نخوردن به منافع شخصی و رفاه دنیوی، به هر حال هر یک از ما باید بیندیشد که وضعش چگونه است و تا چه حد مصداق فرمایشات حضرت(س) است.

* وَ أَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الإعْلانِ وَ نَکَصْتُمْ بَعْدَ الإقْدامِ وَ أَشْرَکْتُمْ بَعْدَ الإیمانِ

و شما بعد از اعلان حق آن را پنهان کردید و بعد از اقدام، به گذشته خود رجوع کردید و بعد از ایمان آوردنتان مشرک شدید. حضرت همچنان به مسئله عقب نشینی انصار از حق اشاره می کند و می گوید شما که قبلاً به طور علنی خلافت علی(ع) را در غدیر پذیرفته بودید و بیعت کردید، پس چرا الآن پنهان کاری می کنید و می پوشانید و چرا بعد از ایمان، دوباره مشرک شدید. در مورد شرک لازم است توضیحی داده شود. در معارف اسلامی یک اصل عقلی داریم که انسان سلطۀ هیچ موجودی غیر از خدا را نباید بپذیرد، یعنی فقط باید مطیع خداوند باشد که خالق انسان است و این اصل عقلی و قانون است که چون خداوند بر انسان مالکیت حقیقیه دارد انسان باید صرفاً مطیع او باشد، حال اگر خداوند به انسان امر کرد که از شخص خاصّی اطاعت کن در اینجا انسان باید از آن شخص اطاعت کند، امّا در واقع اینجا هم اطاعت از خداست و امر او، نه اطاعت از شخص. لذا در مورد اطاعت از انبیاء و اولیاء می گوییم اطاعت انسان از اینان همان اطاعت از خداست و بس.

* مَنْ اَطاعَکُمْ فَقَدْ اَطاعَ اللّه

هر که از شما انبیاء و اولیاء اطاعت کند همانا از خداوند اطاعت کرده است.

حال اگر انسان مطیع خدا در اطاعت بود نام آن را توحید در اطاعت می گذاریم یعنی توحید در سلطه پذیری. همان طور که توحید در ذات و صفات و عبادت هم داریم. حال در توحید در اطاعت اگر انسان خودش را در سلطۀ غیرخدا و غیر آن که خدا به اطاعت او امر کرده قرار داد، این انسان مشرک است به این معنا که شرک در اطاعت دارد. این شرک در ذات و صفات نیست بلکه معنای خاصی از شرک است که همان شرک در اطاعت است. حضرت زهرا(س) می فرماید شما در غدیرخم به امر الهی سلطه و ولایت و خلافت علی(ع) بعد از پیغمبر(ص) را پذیرفتید. پیغمبر(ص) هم از ناحیۀ خداوند مأمور بود که شما را رهبری کند و شما هم موظف بودید که به حکم اَطیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ(5) از او اطاعت کنید. بعد خداوند به پیغمبر(ص) فرمود که علی(ع) را معرفی کن تا بعد از تو، از او اطاعت کنند و شما هم در غدیرخم پذیرفتید. حال چون عهد خود را شکستید پس دچار شرک در اطاعت خدا شده اید و این همان معنای اَشْرَکْتُمْ بَعْدَ الإِیمان است نه آن شرک اصطلاحی که معمولاً همراه با کفر مطرح می شود و عبارت بعد حضرت نیز اشاره به همین معنا دارد.

پاورقی

  1. مازندرانی، محمد بن شهرآشوب؛ المناقب، قم، موسسه انتشارات علامه، 1379 ه_ ق، ج4 ،ص249 منبع: pajoohe.com
  2. آل عمران /144.
  3. رحمن /26 و 27.
  4. آل عمران /144.
  5. در نسخۀ دیگر مبتدء.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد.
 اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

نهج البلاغه فرهنگ نامه ای است بی مانند که متونش با یک دیگر همگون و همخوان اندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانش های دینی و دنیایی این کتاب بزرگ دارد. مهم تر آن که چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیت علیهم السلام را آن گونه که خدا و رسول خواسته است، می نمایاند و با بیش از ده ها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان می دهد.
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

کتاب شریف نهج البلاغه با 239 خطبه، 79 نامه و 472 حکمت و موعظه پس از قرآن مجید و در کنار احادیث شریف، کتاب دنیا و آخرت است؛ کتابی است که به شؤونات مختلف دنیوی و اخروی انسانها از جمله مبحث: «حکومت اسلامی، آیین زمامداری، رهبری، و ویژگی های حاکم اسلامی » نیک پرداخته است که امید است مجموعه مقالات این شماره برای علاقه مندان به این مبحث مهم، قابل توجه و سودمند باشد .
Powered by TayaCMS